سوره :
الانعام
آیه شماره :
9
ریشه کلمه :
جعل
فعل :
جعل
معنی :
قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح :
جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مىرود:
1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد)
2- ايجاد شىء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد)
3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً»
4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً»
5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره :
الاسراء
آیه شماره :
2
ریشه کلمه :
جعل
فعل :
جعل
معنی :
قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح :
جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مىرود:
1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد)
2- ايجاد شىء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد)
3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً»
4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً»
5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره :
الحج
آیه شماره :
25
ریشه کلمه :
جعل
فعل :
جعل
معنی :
قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح :
جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مىرود:
1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد)
2- ايجاد شىء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد)
3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً»
4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً»
5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره :
المؤمنون
آیه شماره :
13
ریشه کلمه :
جعل
فعل :
جعل
معنی :
قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح :
جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مىرود:
1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد)
2- ايجاد شىء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد)
3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً»
4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً»
5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره :
السجدة
آیه شماره :
23
ریشه کلمه :
جعل
فعل :
جعل
معنی :
قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح :
جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مىرود:
1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد)
2- ايجاد شىء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد)
3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً»
4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً»
5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره :
فصلت
آیه شماره :
44
ریشه کلمه :
جعل
فعل :
جعل
معنی :
قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح :
جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مىرود:
1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد)
2- ايجاد شىء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد)
3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً»
4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً»
5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره :
الشورى
آیه شماره :
52
ریشه کلمه :
جعل
فعل :
جعل
معنی :
قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح :
جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مىرود:
1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد)
2- ايجاد شىء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد)
3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً»
4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً»
5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره :
الزخرف
آیه شماره :
3
ریشه کلمه :
جعل
فعل :
جعل
معنی :
قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح :
جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مىرود:
1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد)
2- ايجاد شىء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد)
3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً»
4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً»
5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره :
الزخرف
آیه شماره :
59
ریشه کلمه :
جعل
فعل :
جعل
معنی :
قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح :
جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مىرود:
1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد)
2- ايجاد شىء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد)
3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً»
4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً»
5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره :
الواقعة
آیه شماره :
70
ریشه کلمه :
جعل
فعل :
جعل
معنی :
قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح :
جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مىرود:
1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد)
2- ايجاد شىء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد)
3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً»
4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً»
5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).