• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
برای مشاهده معانی و تفاسیر هر آیه بر روی متن آیه کلیک نمایید.
سوره : البقرة  آیه شماره : 125
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : البقرة  آیه شماره : 143
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : النساء  آیه شماره : 33
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : النساء  آیه شماره : 91
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : المائدة  آیه شماره : 13
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءكَ مِنَ الْحَقِّ لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَـكِن لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَآ آتَاكُم فَاسْتَبِقُوا الخَيْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ
سوره : المائدة  آیه شماره : 48
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الانعام  آیه شماره : 6
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الانعام  آیه شماره : 25
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الانعام  آیه شماره : 112
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الانعام  آیه شماره : 122
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الانعام  آیه شماره : 123
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الاعراف  آیه شماره : 10
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الاعراف  آیه شماره : 27
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : هود  آیه شماره : 82
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الرعد  آیه شماره : 38
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الحجر  آیه شماره : 16
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الحجر  آیه شماره : 20
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الاسراء  آیه شماره : 8
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الاسراء  آیه شماره : 12
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الاسراء  آیه شماره : 12
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الاسراء  آیه شماره : 18
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الاسراء  آیه شماره : 33
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الاسراء  آیه شماره : 45
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الاسراء  آیه شماره : 46
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الاسراء  آیه شماره : 60
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الكهف  آیه شماره : 7
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الكهف  آیه شماره : 32
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الكهف  آیه شماره : 32
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الكهف  آیه شماره : 52
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الكهف  آیه شماره : 57
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الكهف  آیه شماره : 59
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : مريم  آیه شماره : 49
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : مريم  آیه شماره : 50
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الانبياء  آیه شماره : 30
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الانبياء  آیه شماره : 31
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الانبياء  آیه شماره : 31
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الانبياء  آیه شماره : 32
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الانبياء  آیه شماره : 34
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الانبياء  آیه شماره : 72
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الحج  آیه شماره : 34
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الحج  آیه شماره : 67
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : المؤمنون  آیه شماره : 50
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الفرقان  آیه شماره : 20
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الفرقان  آیه شماره : 31
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الفرقان  آیه شماره : 35
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الفرقان  آیه شماره : 45
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : النمل  آیه شماره : 86
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : العنكبوت  آیه شماره : 27
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : العنكبوت  آیه شماره : 67
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : السجدة  آیه شماره : 24
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : سبأ  آیه شماره : 18
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : سبأ  آیه شماره : 33
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : يس  آیه شماره : 8
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : يس  آیه شماره : 9
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : يس  آیه شماره : 34
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الصافات  آیه شماره : 77
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الاحقاف  آیه شماره : 26
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الحديد  آیه شماره : 26
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الحديد  آیه شماره : 27
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ
سوره : المدثر  آیه شماره : 31
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِينَ كَفَرُوا لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَيَزْدَادَ الَّذِينَ آمَنُوا إِيمَانًا وَلَا يَرْتَابَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْمُؤْمِنُونَ وَلِيَقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْكَافِرُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْبَشَرِ
سوره : المدثر  آیه شماره : 31
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : المرسلات  آیه شماره : 27
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : النبأ  آیه شماره : 9
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : النبأ  آیه شماره : 10
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : النبأ  آیه شماره : 11
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : النبأ  آیه شماره : 13
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).