• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
برای مشاهده معانی و تفاسیر هر آیه بر روی متن آیه کلیک نمایید.
سوره : البقرة  آیه شماره : 22
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : النساء  آیه شماره : 5
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : النساء  آیه شماره : 90
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : المائدة  آیه شماره : 20
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : المائدة  آیه شماره : 60
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : المائدة  آیه شماره : 97
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : المائدة  آیه شماره : 103
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الانعام  آیه شماره : 1
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الانعام  آیه شماره : 96
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الانعام  آیه شماره : 97
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الاعراف  آیه شماره : 189
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : التوبة  آیه شماره : 40
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : يونس  آیه شماره : 5
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : يونس  آیه شماره : 67
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : يوسف  آیه شماره : 70
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الرعد  آیه شماره : 3
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الرعد  آیه شماره : 3
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : النحل  آیه شماره : 72
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : النحل  آیه شماره : 72
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : النحل  آیه شماره : 78
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : النحل  آیه شماره : 80
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : النحل  آیه شماره : 80
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : النحل  آیه شماره : 81
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : النحل  آیه شماره : 81
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : النحل  آیه شماره : 81
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الاسراء  آیه شماره : 99
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : مريم  آیه شماره : 24
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : طه  آیه شماره : 53
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الحج  آیه شماره : 78
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الفرقان  آیه شماره : 10
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الفرقان  آیه شماره : 47
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الفرقان  آیه شماره : 47
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الفرقان  آیه شماره : 53
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الفرقان  آیه شماره : 61
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الفرقان  آیه شماره : 61
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الفرقان  آیه شماره : 62
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : النمل  آیه شماره : 61
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : النمل  آیه شماره : 61
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : النمل  آیه شماره : 61
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : النمل  آیه شماره : 61
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : القصص  آیه شماره : 4
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : القصص  آیه شماره : 71
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : القصص  آیه شماره : 72
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : القصص  آیه شماره : 73
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : العنكبوت  آیه شماره : 10
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الروم  آیه شماره : 21
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الروم  آیه شماره : 54
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الروم  آیه شماره : 54
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : السجدة  آیه شماره : 8
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : السجدة  آیه شماره : 9
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الاحزاب  آیه شماره : 4
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الاحزاب  آیه شماره : 4
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الاحزاب  آیه شماره : 4
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : يس  آیه شماره : 80
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الزمر  آیه شماره : 6
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الزمر  آیه شماره : 8
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : غافر  آیه شماره : 61
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : غافر  آیه شماره : 64
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : غافر  آیه شماره : 79
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : فصلت  آیه شماره : 10
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الشورى  آیه شماره : 11
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الزخرف  آیه شماره : 10
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الزخرف  آیه شماره : 10
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الزخرف  آیه شماره : 12
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الجاثية  آیه شماره : 23
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الفتح  آیه شماره : 26
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : ق  آیه شماره : 26
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الطلاق  آیه شماره : 3
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الملك  آیه شماره : 15
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : الملك  آیه شماره : 23
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : نوح  آیه شماره : 16
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : نوح  آیه شماره : 16
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).
سوره : نوح  آیه شماره : 19
ریشه کلمه : جعل
فعل : جعل
معنی : قراردادن، ساختن، آفريدن، حکم کردن، تشرع، گمان کردن، پنداشتن
توضیح : جعل، لفظى است که شامل تمام افعال صنايع مي شود. در پنج وجه به كار مى‏رود: 1- شروع .مثل :جَعَلَ زَيْدَ يَقُولُ (شروع كرد زيد بگويد) 2- ايجاد شى‏ء (که يك مفعول دارد) «وَجَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(ظلمات و نور را ايجاد كرد) 3- ايجاد چيزي از چيز ديگر، مثل «وَجَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ اَكْناناً» 4- دگرگوني و از حالتى به حالتى درآمدن. «جَعَلَ لَكُمْ الْاَرْضَ فِراشاً» 5 - حكم بر کسي با چيزى. (مفردات).