• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
برای مشاهده معانی و تفاسیر هر آیه بر روی متن آیه کلیک نمایید.
سوره : الانعام  آیه شماره : 100
ریشه کلمه : بنو
فعل : ابن
معنی : پسر «ابناء» و «بنون» جمع است. «بنت» و «ابنة» دختر جمع آن «بنات» «بُنيّ» پسرکم، براي تصغير است و با اضافه به ياء متکلم، مهربانى و دلسوزى اراده مى‏شود.
توضیح : به پسر از جهت ابن گويند كه بنا و ساخته پدر است، خدا پدر را در ايجاد فرزند بنّا قرار داده است. «ولد» به فرزند حقيقى انسان گفته مي شود و «ابن» اعم از آن است. «ابن امّ» فرزند مادر، برادر «ابن السبيل» در راه مانده «بني اسرائيل» فرزندان حضرت يعقوب «بني آدم» فرزندان آدم، آدميزاد
سوره : النحل  آیه شماره : 72
ریشه کلمه : بنو
فعل : ابن
معنی : پسر «ابناء» و «بنون» جمع است. «بنت» و «ابنة» دختر جمع آن «بنات» «بُنيّ» پسرکم، براي تصغير است و با اضافه به ياء متکلم، مهربانى و دلسوزى اراده مى‏شود.
توضیح : به پسر از جهت ابن گويند كه بنا و ساخته پدر است، خدا پدر را در ايجاد فرزند بنّا قرار داده است. «ولد» به فرزند حقيقى انسان گفته مي شود و «ابن» اعم از آن است. «ابن امّ» فرزند مادر، برادر «ابن السبيل» در راه مانده «بني اسرائيل» فرزندان حضرت يعقوب «بني آدم» فرزندان آدم، آدميزاد
سوره : الاسراء  آیه شماره : 6
ریشه کلمه : بنو
فعل : ابن
معنی : پسر «ابناء» و «بنون» جمع است. «بنت» و «ابنة» دختر جمع آن «بنات» «بُنيّ» پسرکم، براي تصغير است و با اضافه به ياء متکلم، مهربانى و دلسوزى اراده مى‏شود.
توضیح : به پسر از جهت ابن گويند كه بنا و ساخته پدر است، خدا پدر را در ايجاد فرزند بنّا قرار داده است. «ولد» به فرزند حقيقى انسان گفته مي شود و «ابن» اعم از آن است. «ابن امّ» فرزند مادر، برادر «ابن السبيل» در راه مانده «بني اسرائيل» فرزندان حضرت يعقوب «بني آدم» فرزندان آدم، آدميزاد
سوره : المؤمنون  آیه شماره : 55
ریشه کلمه : بنو
فعل : ابن
معنی : پسر «ابناء» و «بنون» جمع است. «بنت» و «ابنة» دختر جمع آن «بنات» «بُنيّ» پسرکم، براي تصغير است و با اضافه به ياء متکلم، مهربانى و دلسوزى اراده مى‏شود.
توضیح : به پسر از جهت ابن گويند كه بنا و ساخته پدر است، خدا پدر را در ايجاد فرزند بنّا قرار داده است. «ولد» به فرزند حقيقى انسان گفته مي شود و «ابن» اعم از آن است. «ابن امّ» فرزند مادر، برادر «ابن السبيل» در راه مانده «بني اسرائيل» فرزندان حضرت يعقوب «بني آدم» فرزندان آدم، آدميزاد
سوره : الشعراء  آیه شماره : 133
ریشه کلمه : بنو
فعل : ابن
معنی : پسر «ابناء» و «بنون» جمع است. «بنت» و «ابنة» دختر جمع آن «بنات» «بُنيّ» پسرکم، براي تصغير است و با اضافه به ياء متکلم، مهربانى و دلسوزى اراده مى‏شود.
توضیح : به پسر از جهت ابن گويند كه بنا و ساخته پدر است، خدا پدر را در ايجاد فرزند بنّا قرار داده است. «ولد» به فرزند حقيقى انسان گفته مي شود و «ابن» اعم از آن است. «ابن امّ» فرزند مادر، برادر «ابن السبيل» در راه مانده «بني اسرائيل» فرزندان حضرت يعقوب «بني آدم» فرزندان آدم، آدميزاد
سوره : القلم  آیه شماره : 14
ریشه کلمه : بنو
فعل : ابن
معنی : پسر «ابناء» و «بنون» جمع است. «بنت» و «ابنة» دختر جمع آن «بنات» «بُنيّ» پسرکم، براي تصغير است و با اضافه به ياء متکلم، مهربانى و دلسوزى اراده مى‏شود.
توضیح : به پسر از جهت ابن گويند كه بنا و ساخته پدر است، خدا پدر را در ايجاد فرزند بنّا قرار داده است. «ولد» به فرزند حقيقى انسان گفته مي شود و «ابن» اعم از آن است. «ابن امّ» فرزند مادر، برادر «ابن السبيل» در راه مانده «بني اسرائيل» فرزندان حضرت يعقوب «بني آدم» فرزندان آدم، آدميزاد
سوره : نوح  آیه شماره : 12
ریشه کلمه : بنو
فعل : ابن
معنی : پسر «ابناء» و «بنون» جمع است. «بنت» و «ابنة» دختر جمع آن «بنات» «بُنيّ» پسرکم، براي تصغير است و با اضافه به ياء متکلم، مهربانى و دلسوزى اراده مى‏شود.
توضیح : به پسر از جهت ابن گويند كه بنا و ساخته پدر است، خدا پدر را در ايجاد فرزند بنّا قرار داده است. «ولد» به فرزند حقيقى انسان گفته مي شود و «ابن» اعم از آن است. «ابن امّ» فرزند مادر، برادر «ابن السبيل» در راه مانده «بني اسرائيل» فرزندان حضرت يعقوب «بني آدم» فرزندان آدم، آدميزاد
سوره : المدثر  آیه شماره : 13
ریشه کلمه : بنو
فعل : ابن
معنی : پسر «ابناء» و «بنون» جمع است. «بنت» و «ابنة» دختر جمع آن «بنات» «بُنيّ» پسرکم، براي تصغير است و با اضافه به ياء متکلم، مهربانى و دلسوزى اراده مى‏شود.
توضیح : به پسر از جهت ابن گويند كه بنا و ساخته پدر است، خدا پدر را در ايجاد فرزند بنّا قرار داده است. «ولد» به فرزند حقيقى انسان گفته مي شود و «ابن» اعم از آن است. «ابن امّ» فرزند مادر، برادر «ابن السبيل» در راه مانده «بني اسرائيل» فرزندان حضرت يعقوب «بني آدم» فرزندان آدم، آدميزاد