سوره :
البقرة
آیه شماره :
9
ریشه کلمه :
شعر
فعل :
شِعر
معنی :
«شعور» دانستن، توجه به ريزکاري ها، زيركى، درك، دقّت
«اشعار» اعلام ، فهماندن
«شعائر» جمع شعيره: علامت، نشانه «شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندار، محل عبادت، محل معين براى عبادت، علامت، نشانه، آيين، رسم
«مشعر» بيابان معروف ما بين منى و عرفات، مزدلفه
«شِعر» سخن داراي وزن و قافيه، سرودن، شعر گفتن، خيال پردازي، جمع آن «شعراء»
«شاعر» سراينده، شعرگو
توضیح :
«شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندارى است كه خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معين براى عبادت مشعر آن عبادت است. شتران قربانى شعائر اللّه هستند كه به واسطه ذبح آنها به خدا عبادت مىشوند و خدا را ياد مىآورند. شتراني كه كوهان آنها را از طرف راست مىشكافند و با خود از ميقات سوق مىدهند و اين عمل را اشعار و سياق گويند.
مشعر: بيابان معروفى است ما بين منى و عرفات آن را مشعر گفتهاند كه محل معين و معلومى است براى قسمتى از اعمال حج كه مبيت، نماز، دعا و غيره باشد [بقره:198].
طبرسي گويد: شعور اول علم است از راه مشاعر و حواس... و به قولى شعور ادراك دقيق است و مأخوذ از شَعر به معنى موى كه دقيق و نازك است و از آن است شاعر كه به اقامه وزن و نظم متفطن است طورى كه ديگران نيستند. شاعر به علت فطنت و دقّت معرفت شاعر ناميده شده است.
شعر در اصل به معنى دانستن و توجّه خاص و علم دقيق است و در اصطلاح به كلام موزون و قافيه دار گفته شده است كه در آن دقت و ذوق مخصوص به كار رفته است.
معمولا شعر بيشتر توأم با تخيّلات است كه در خارج مصداق حقيقى ندارند و شاعر به قدرت خيال خويش آنها را در قالب الفاظ ريخته است. كفار مكّه كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم را شاعر مىگفتند منظورشان آن بود كه اين شخص خيال پرداز است و كلماتش واقعيّت واقعيّت ندارد.
در قرآن به شعر جاهليّت و شعر غير مسؤل حمله شده، شعرى كه در خدمت هوسهاى شخصى است و قابل پياده شدن در عمل نيست، و گرنه شعر مفيد و مبيّن حقيقت مورد نظر قرآن و اولياي دين است چنانكه از استثناء در آيه [شعراء:224-227] روشن مي گردد.
علامه امينى در جلد دوم الغدير ص 1 تا 24 در خصوص شعر ممدوح و شعراء حق مطلب را ادا كرده است طالبان تحقيق به آنجا رجوع كنند.
سوره :
البقرة
آیه شماره :
12
ریشه کلمه :
شعر
فعل :
شِعر
معنی :
«شعور» دانستن، توجه به ريزکاري ها، زيركى، درك، دقّت
«اشعار» اعلام ، فهماندن
«شعائر» جمع شعيره: علامت، نشانه «شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندار، محل عبادت، محل معين براى عبادت، علامت، نشانه، آيين، رسم
«مشعر» بيابان معروف ما بين منى و عرفات، مزدلفه
«شِعر» سخن داراي وزن و قافيه، سرودن، شعر گفتن، خيال پردازي، جمع آن «شعراء»
«شاعر» سراينده، شعرگو
توضیح :
«شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندارى است كه خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معين براى عبادت مشعر آن عبادت است. شتران قربانى شعائر اللّه هستند كه به واسطه ذبح آنها به خدا عبادت مىشوند و خدا را ياد مىآورند. شتراني كه كوهان آنها را از طرف راست مىشكافند و با خود از ميقات سوق مىدهند و اين عمل را اشعار و سياق گويند.
مشعر: بيابان معروفى است ما بين منى و عرفات آن را مشعر گفتهاند كه محل معين و معلومى است براى قسمتى از اعمال حج كه مبيت، نماز، دعا و غيره باشد [بقره:198].
طبرسي گويد: شعور اول علم است از راه مشاعر و حواس... و به قولى شعور ادراك دقيق است و مأخوذ از شَعر به معنى موى كه دقيق و نازك است و از آن است شاعر كه به اقامه وزن و نظم متفطن است طورى كه ديگران نيستند. شاعر به علت فطنت و دقّت معرفت شاعر ناميده شده است.
شعر در اصل به معنى دانستن و توجّه خاص و علم دقيق است و در اصطلاح به كلام موزون و قافيه دار گفته شده است كه در آن دقت و ذوق مخصوص به كار رفته است.
معمولا شعر بيشتر توأم با تخيّلات است كه در خارج مصداق حقيقى ندارند و شاعر به قدرت خيال خويش آنها را در قالب الفاظ ريخته است. كفار مكّه كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم را شاعر مىگفتند منظورشان آن بود كه اين شخص خيال پرداز است و كلماتش واقعيّت واقعيّت ندارد.
در قرآن به شعر جاهليّت و شعر غير مسؤل حمله شده، شعرى كه در خدمت هوسهاى شخصى است و قابل پياده شدن در عمل نيست، و گرنه شعر مفيد و مبيّن حقيقت مورد نظر قرآن و اولياي دين است چنانكه از استثناء در آيه [شعراء:224-227] روشن مي گردد.
علامه امينى در جلد دوم الغدير ص 1 تا 24 در خصوص شعر ممدوح و شعراء حق مطلب را ادا كرده است طالبان تحقيق به آنجا رجوع كنند.
سوره :
آل عمران
آیه شماره :
69
ریشه کلمه :
شعر
فعل :
شِعر
معنی :
«شعور» دانستن، توجه به ريزکاري ها، زيركى، درك، دقّت
«اشعار» اعلام ، فهماندن
«شعائر» جمع شعيره: علامت، نشانه «شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندار، محل عبادت، محل معين براى عبادت، علامت، نشانه، آيين، رسم
«مشعر» بيابان معروف ما بين منى و عرفات، مزدلفه
«شِعر» سخن داراي وزن و قافيه، سرودن، شعر گفتن، خيال پردازي، جمع آن «شعراء»
«شاعر» سراينده، شعرگو
توضیح :
«شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندارى است كه خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معين براى عبادت مشعر آن عبادت است. شتران قربانى شعائر اللّه هستند كه به واسطه ذبح آنها به خدا عبادت مىشوند و خدا را ياد مىآورند. شتراني كه كوهان آنها را از طرف راست مىشكافند و با خود از ميقات سوق مىدهند و اين عمل را اشعار و سياق گويند.
مشعر: بيابان معروفى است ما بين منى و عرفات آن را مشعر گفتهاند كه محل معين و معلومى است براى قسمتى از اعمال حج كه مبيت، نماز، دعا و غيره باشد [بقره:198].
طبرسي گويد: شعور اول علم است از راه مشاعر و حواس... و به قولى شعور ادراك دقيق است و مأخوذ از شَعر به معنى موى كه دقيق و نازك است و از آن است شاعر كه به اقامه وزن و نظم متفطن است طورى كه ديگران نيستند. شاعر به علت فطنت و دقّت معرفت شاعر ناميده شده است.
شعر در اصل به معنى دانستن و توجّه خاص و علم دقيق است و در اصطلاح به كلام موزون و قافيه دار گفته شده است كه در آن دقت و ذوق مخصوص به كار رفته است.
معمولا شعر بيشتر توأم با تخيّلات است كه در خارج مصداق حقيقى ندارند و شاعر به قدرت خيال خويش آنها را در قالب الفاظ ريخته است. كفار مكّه كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم را شاعر مىگفتند منظورشان آن بود كه اين شخص خيال پرداز است و كلماتش واقعيّت واقعيّت ندارد.
در قرآن به شعر جاهليّت و شعر غير مسؤل حمله شده، شعرى كه در خدمت هوسهاى شخصى است و قابل پياده شدن در عمل نيست، و گرنه شعر مفيد و مبيّن حقيقت مورد نظر قرآن و اولياي دين است چنانكه از استثناء در آيه [شعراء:224-227] روشن مي گردد.
علامه امينى در جلد دوم الغدير ص 1 تا 24 در خصوص شعر ممدوح و شعراء حق مطلب را ادا كرده است طالبان تحقيق به آنجا رجوع كنند.
سوره :
الانعام
آیه شماره :
26
ریشه کلمه :
شعر
فعل :
شِعر
معنی :
«شعور» دانستن، توجه به ريزکاري ها، زيركى، درك، دقّت
«اشعار» اعلام ، فهماندن
«شعائر» جمع شعيره: علامت، نشانه «شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندار، محل عبادت، محل معين براى عبادت، علامت، نشانه، آيين، رسم
«مشعر» بيابان معروف ما بين منى و عرفات، مزدلفه
«شِعر» سخن داراي وزن و قافيه، سرودن، شعر گفتن، خيال پردازي، جمع آن «شعراء»
«شاعر» سراينده، شعرگو
توضیح :
«شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندارى است كه خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معين براى عبادت مشعر آن عبادت است. شتران قربانى شعائر اللّه هستند كه به واسطه ذبح آنها به خدا عبادت مىشوند و خدا را ياد مىآورند. شتراني كه كوهان آنها را از طرف راست مىشكافند و با خود از ميقات سوق مىدهند و اين عمل را اشعار و سياق گويند.
مشعر: بيابان معروفى است ما بين منى و عرفات آن را مشعر گفتهاند كه محل معين و معلومى است براى قسمتى از اعمال حج كه مبيت، نماز، دعا و غيره باشد [بقره:198].
طبرسي گويد: شعور اول علم است از راه مشاعر و حواس... و به قولى شعور ادراك دقيق است و مأخوذ از شَعر به معنى موى كه دقيق و نازك است و از آن است شاعر كه به اقامه وزن و نظم متفطن است طورى كه ديگران نيستند. شاعر به علت فطنت و دقّت معرفت شاعر ناميده شده است.
شعر در اصل به معنى دانستن و توجّه خاص و علم دقيق است و در اصطلاح به كلام موزون و قافيه دار گفته شده است كه در آن دقت و ذوق مخصوص به كار رفته است.
معمولا شعر بيشتر توأم با تخيّلات است كه در خارج مصداق حقيقى ندارند و شاعر به قدرت خيال خويش آنها را در قالب الفاظ ريخته است. كفار مكّه كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم را شاعر مىگفتند منظورشان آن بود كه اين شخص خيال پرداز است و كلماتش واقعيّت واقعيّت ندارد.
در قرآن به شعر جاهليّت و شعر غير مسؤل حمله شده، شعرى كه در خدمت هوسهاى شخصى است و قابل پياده شدن در عمل نيست، و گرنه شعر مفيد و مبيّن حقيقت مورد نظر قرآن و اولياي دين است چنانكه از استثناء در آيه [شعراء:224-227] روشن مي گردد.
علامه امينى در جلد دوم الغدير ص 1 تا 24 در خصوص شعر ممدوح و شعراء حق مطلب را ادا كرده است طالبان تحقيق به آنجا رجوع كنند.
سوره :
الانعام
آیه شماره :
123
ریشه کلمه :
شعر
فعل :
شِعر
معنی :
«شعور» دانستن، توجه به ريزکاري ها، زيركى، درك، دقّت
«اشعار» اعلام ، فهماندن
«شعائر» جمع شعيره: علامت، نشانه «شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندار، محل عبادت، محل معين براى عبادت، علامت، نشانه، آيين، رسم
«مشعر» بيابان معروف ما بين منى و عرفات، مزدلفه
«شِعر» سخن داراي وزن و قافيه، سرودن، شعر گفتن، خيال پردازي، جمع آن «شعراء»
«شاعر» سراينده، شعرگو
توضیح :
«شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندارى است كه خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معين براى عبادت مشعر آن عبادت است. شتران قربانى شعائر اللّه هستند كه به واسطه ذبح آنها به خدا عبادت مىشوند و خدا را ياد مىآورند. شتراني كه كوهان آنها را از طرف راست مىشكافند و با خود از ميقات سوق مىدهند و اين عمل را اشعار و سياق گويند.
مشعر: بيابان معروفى است ما بين منى و عرفات آن را مشعر گفتهاند كه محل معين و معلومى است براى قسمتى از اعمال حج كه مبيت، نماز، دعا و غيره باشد [بقره:198].
طبرسي گويد: شعور اول علم است از راه مشاعر و حواس... و به قولى شعور ادراك دقيق است و مأخوذ از شَعر به معنى موى كه دقيق و نازك است و از آن است شاعر كه به اقامه وزن و نظم متفطن است طورى كه ديگران نيستند. شاعر به علت فطنت و دقّت معرفت شاعر ناميده شده است.
شعر در اصل به معنى دانستن و توجّه خاص و علم دقيق است و در اصطلاح به كلام موزون و قافيه دار گفته شده است كه در آن دقت و ذوق مخصوص به كار رفته است.
معمولا شعر بيشتر توأم با تخيّلات است كه در خارج مصداق حقيقى ندارند و شاعر به قدرت خيال خويش آنها را در قالب الفاظ ريخته است. كفار مكّه كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم را شاعر مىگفتند منظورشان آن بود كه اين شخص خيال پرداز است و كلماتش واقعيّت واقعيّت ندارد.
در قرآن به شعر جاهليّت و شعر غير مسؤل حمله شده، شعرى كه در خدمت هوسهاى شخصى است و قابل پياده شدن در عمل نيست، و گرنه شعر مفيد و مبيّن حقيقت مورد نظر قرآن و اولياي دين است چنانكه از استثناء در آيه [شعراء:224-227] روشن مي گردد.
علامه امينى در جلد دوم الغدير ص 1 تا 24 در خصوص شعر ممدوح و شعراء حق مطلب را ادا كرده است طالبان تحقيق به آنجا رجوع كنند.
سوره :
الاعراف
آیه شماره :
95
ریشه کلمه :
شعر
فعل :
شِعر
معنی :
«شعور» دانستن، توجه به ريزکاري ها، زيركى، درك، دقّت
«اشعار» اعلام ، فهماندن
«شعائر» جمع شعيره: علامت، نشانه «شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندار، محل عبادت، محل معين براى عبادت، علامت، نشانه، آيين، رسم
«مشعر» بيابان معروف ما بين منى و عرفات، مزدلفه
«شِعر» سخن داراي وزن و قافيه، سرودن، شعر گفتن، خيال پردازي، جمع آن «شعراء»
«شاعر» سراينده، شعرگو
توضیح :
«شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندارى است كه خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معين براى عبادت مشعر آن عبادت است. شتران قربانى شعائر اللّه هستند كه به واسطه ذبح آنها به خدا عبادت مىشوند و خدا را ياد مىآورند. شتراني كه كوهان آنها را از طرف راست مىشكافند و با خود از ميقات سوق مىدهند و اين عمل را اشعار و سياق گويند.
مشعر: بيابان معروفى است ما بين منى و عرفات آن را مشعر گفتهاند كه محل معين و معلومى است براى قسمتى از اعمال حج كه مبيت، نماز، دعا و غيره باشد [بقره:198].
طبرسي گويد: شعور اول علم است از راه مشاعر و حواس... و به قولى شعور ادراك دقيق است و مأخوذ از شَعر به معنى موى كه دقيق و نازك است و از آن است شاعر كه به اقامه وزن و نظم متفطن است طورى كه ديگران نيستند. شاعر به علت فطنت و دقّت معرفت شاعر ناميده شده است.
شعر در اصل به معنى دانستن و توجّه خاص و علم دقيق است و در اصطلاح به كلام موزون و قافيه دار گفته شده است كه در آن دقت و ذوق مخصوص به كار رفته است.
معمولا شعر بيشتر توأم با تخيّلات است كه در خارج مصداق حقيقى ندارند و شاعر به قدرت خيال خويش آنها را در قالب الفاظ ريخته است. كفار مكّه كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم را شاعر مىگفتند منظورشان آن بود كه اين شخص خيال پرداز است و كلماتش واقعيّت واقعيّت ندارد.
در قرآن به شعر جاهليّت و شعر غير مسؤل حمله شده، شعرى كه در خدمت هوسهاى شخصى است و قابل پياده شدن در عمل نيست، و گرنه شعر مفيد و مبيّن حقيقت مورد نظر قرآن و اولياي دين است چنانكه از استثناء در آيه [شعراء:224-227] روشن مي گردد.
علامه امينى در جلد دوم الغدير ص 1 تا 24 در خصوص شعر ممدوح و شعراء حق مطلب را ادا كرده است طالبان تحقيق به آنجا رجوع كنند.
سوره :
يوسف
آیه شماره :
15
ریشه کلمه :
شعر
فعل :
شِعر
معنی :
«شعور» دانستن، توجه به ريزکاري ها، زيركى، درك، دقّت
«اشعار» اعلام ، فهماندن
«شعائر» جمع شعيره: علامت، نشانه «شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندار، محل عبادت، محل معين براى عبادت، علامت، نشانه، آيين، رسم
«مشعر» بيابان معروف ما بين منى و عرفات، مزدلفه
«شِعر» سخن داراي وزن و قافيه، سرودن، شعر گفتن، خيال پردازي، جمع آن «شعراء»
«شاعر» سراينده، شعرگو
توضیح :
«شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندارى است كه خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معين براى عبادت مشعر آن عبادت است. شتران قربانى شعائر اللّه هستند كه به واسطه ذبح آنها به خدا عبادت مىشوند و خدا را ياد مىآورند. شتراني كه كوهان آنها را از طرف راست مىشكافند و با خود از ميقات سوق مىدهند و اين عمل را اشعار و سياق گويند.
مشعر: بيابان معروفى است ما بين منى و عرفات آن را مشعر گفتهاند كه محل معين و معلومى است براى قسمتى از اعمال حج كه مبيت، نماز، دعا و غيره باشد [بقره:198].
طبرسي گويد: شعور اول علم است از راه مشاعر و حواس... و به قولى شعور ادراك دقيق است و مأخوذ از شَعر به معنى موى كه دقيق و نازك است و از آن است شاعر كه به اقامه وزن و نظم متفطن است طورى كه ديگران نيستند. شاعر به علت فطنت و دقّت معرفت شاعر ناميده شده است.
شعر در اصل به معنى دانستن و توجّه خاص و علم دقيق است و در اصطلاح به كلام موزون و قافيه دار گفته شده است كه در آن دقت و ذوق مخصوص به كار رفته است.
معمولا شعر بيشتر توأم با تخيّلات است كه در خارج مصداق حقيقى ندارند و شاعر به قدرت خيال خويش آنها را در قالب الفاظ ريخته است. كفار مكّه كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم را شاعر مىگفتند منظورشان آن بود كه اين شخص خيال پرداز است و كلماتش واقعيّت واقعيّت ندارد.
در قرآن به شعر جاهليّت و شعر غير مسؤل حمله شده، شعرى كه در خدمت هوسهاى شخصى است و قابل پياده شدن در عمل نيست، و گرنه شعر مفيد و مبيّن حقيقت مورد نظر قرآن و اولياي دين است چنانكه از استثناء در آيه [شعراء:224-227] روشن مي گردد.
علامه امينى در جلد دوم الغدير ص 1 تا 24 در خصوص شعر ممدوح و شعراء حق مطلب را ادا كرده است طالبان تحقيق به آنجا رجوع كنند.
سوره :
يوسف
آیه شماره :
107
ریشه کلمه :
شعر
فعل :
شِعر
معنی :
«شعور» دانستن، توجه به ريزکاري ها، زيركى، درك، دقّت
«اشعار» اعلام ، فهماندن
«شعائر» جمع شعيره: علامت، نشانه «شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندار، محل عبادت، محل معين براى عبادت، علامت، نشانه، آيين، رسم
«مشعر» بيابان معروف ما بين منى و عرفات، مزدلفه
«شِعر» سخن داراي وزن و قافيه، سرودن، شعر گفتن، خيال پردازي، جمع آن «شعراء»
«شاعر» سراينده، شعرگو
توضیح :
«شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندارى است كه خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معين براى عبادت مشعر آن عبادت است. شتران قربانى شعائر اللّه هستند كه به واسطه ذبح آنها به خدا عبادت مىشوند و خدا را ياد مىآورند. شتراني كه كوهان آنها را از طرف راست مىشكافند و با خود از ميقات سوق مىدهند و اين عمل را اشعار و سياق گويند.
مشعر: بيابان معروفى است ما بين منى و عرفات آن را مشعر گفتهاند كه محل معين و معلومى است براى قسمتى از اعمال حج كه مبيت، نماز، دعا و غيره باشد [بقره:198].
طبرسي گويد: شعور اول علم است از راه مشاعر و حواس... و به قولى شعور ادراك دقيق است و مأخوذ از شَعر به معنى موى كه دقيق و نازك است و از آن است شاعر كه به اقامه وزن و نظم متفطن است طورى كه ديگران نيستند. شاعر به علت فطنت و دقّت معرفت شاعر ناميده شده است.
شعر در اصل به معنى دانستن و توجّه خاص و علم دقيق است و در اصطلاح به كلام موزون و قافيه دار گفته شده است كه در آن دقت و ذوق مخصوص به كار رفته است.
معمولا شعر بيشتر توأم با تخيّلات است كه در خارج مصداق حقيقى ندارند و شاعر به قدرت خيال خويش آنها را در قالب الفاظ ريخته است. كفار مكّه كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم را شاعر مىگفتند منظورشان آن بود كه اين شخص خيال پرداز است و كلماتش واقعيّت واقعيّت ندارد.
در قرآن به شعر جاهليّت و شعر غير مسؤل حمله شده، شعرى كه در خدمت هوسهاى شخصى است و قابل پياده شدن در عمل نيست، و گرنه شعر مفيد و مبيّن حقيقت مورد نظر قرآن و اولياي دين است چنانكه از استثناء در آيه [شعراء:224-227] روشن مي گردد.
علامه امينى در جلد دوم الغدير ص 1 تا 24 در خصوص شعر ممدوح و شعراء حق مطلب را ادا كرده است طالبان تحقيق به آنجا رجوع كنند.
سوره :
النحل
آیه شماره :
21
ریشه کلمه :
شعر
فعل :
شِعر
معنی :
«شعور» دانستن، توجه به ريزکاري ها، زيركى، درك، دقّت
«اشعار» اعلام ، فهماندن
«شعائر» جمع شعيره: علامت، نشانه «شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندار، محل عبادت، محل معين براى عبادت، علامت، نشانه، آيين، رسم
«مشعر» بيابان معروف ما بين منى و عرفات، مزدلفه
«شِعر» سخن داراي وزن و قافيه، سرودن، شعر گفتن، خيال پردازي، جمع آن «شعراء»
«شاعر» سراينده، شعرگو
توضیح :
«شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندارى است كه خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معين براى عبادت مشعر آن عبادت است. شتران قربانى شعائر اللّه هستند كه به واسطه ذبح آنها به خدا عبادت مىشوند و خدا را ياد مىآورند. شتراني كه كوهان آنها را از طرف راست مىشكافند و با خود از ميقات سوق مىدهند و اين عمل را اشعار و سياق گويند.
مشعر: بيابان معروفى است ما بين منى و عرفات آن را مشعر گفتهاند كه محل معين و معلومى است براى قسمتى از اعمال حج كه مبيت، نماز، دعا و غيره باشد [بقره:198].
طبرسي گويد: شعور اول علم است از راه مشاعر و حواس... و به قولى شعور ادراك دقيق است و مأخوذ از شَعر به معنى موى كه دقيق و نازك است و از آن است شاعر كه به اقامه وزن و نظم متفطن است طورى كه ديگران نيستند. شاعر به علت فطنت و دقّت معرفت شاعر ناميده شده است.
شعر در اصل به معنى دانستن و توجّه خاص و علم دقيق است و در اصطلاح به كلام موزون و قافيه دار گفته شده است كه در آن دقت و ذوق مخصوص به كار رفته است.
معمولا شعر بيشتر توأم با تخيّلات است كه در خارج مصداق حقيقى ندارند و شاعر به قدرت خيال خويش آنها را در قالب الفاظ ريخته است. كفار مكّه كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم را شاعر مىگفتند منظورشان آن بود كه اين شخص خيال پرداز است و كلماتش واقعيّت واقعيّت ندارد.
در قرآن به شعر جاهليّت و شعر غير مسؤل حمله شده، شعرى كه در خدمت هوسهاى شخصى است و قابل پياده شدن در عمل نيست، و گرنه شعر مفيد و مبيّن حقيقت مورد نظر قرآن و اولياي دين است چنانكه از استثناء در آيه [شعراء:224-227] روشن مي گردد.
علامه امينى در جلد دوم الغدير ص 1 تا 24 در خصوص شعر ممدوح و شعراء حق مطلب را ادا كرده است طالبان تحقيق به آنجا رجوع كنند.
سوره :
النحل
آیه شماره :
26
ریشه کلمه :
شعر
فعل :
شِعر
معنی :
«شعور» دانستن، توجه به ريزکاري ها، زيركى، درك، دقّت
«اشعار» اعلام ، فهماندن
«شعائر» جمع شعيره: علامت، نشانه «شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندار، محل عبادت، محل معين براى عبادت، علامت، نشانه، آيين، رسم
«مشعر» بيابان معروف ما بين منى و عرفات، مزدلفه
«شِعر» سخن داراي وزن و قافيه، سرودن، شعر گفتن، خيال پردازي، جمع آن «شعراء»
«شاعر» سراينده، شعرگو
توضیح :
«شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندارى است كه خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معين براى عبادت مشعر آن عبادت است. شتران قربانى شعائر اللّه هستند كه به واسطه ذبح آنها به خدا عبادت مىشوند و خدا را ياد مىآورند. شتراني كه كوهان آنها را از طرف راست مىشكافند و با خود از ميقات سوق مىدهند و اين عمل را اشعار و سياق گويند.
مشعر: بيابان معروفى است ما بين منى و عرفات آن را مشعر گفتهاند كه محل معين و معلومى است براى قسمتى از اعمال حج كه مبيت، نماز، دعا و غيره باشد [بقره:198].
طبرسي گويد: شعور اول علم است از راه مشاعر و حواس... و به قولى شعور ادراك دقيق است و مأخوذ از شَعر به معنى موى كه دقيق و نازك است و از آن است شاعر كه به اقامه وزن و نظم متفطن است طورى كه ديگران نيستند. شاعر به علت فطنت و دقّت معرفت شاعر ناميده شده است.
شعر در اصل به معنى دانستن و توجّه خاص و علم دقيق است و در اصطلاح به كلام موزون و قافيه دار گفته شده است كه در آن دقت و ذوق مخصوص به كار رفته است.
معمولا شعر بيشتر توأم با تخيّلات است كه در خارج مصداق حقيقى ندارند و شاعر به قدرت خيال خويش آنها را در قالب الفاظ ريخته است. كفار مكّه كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم را شاعر مىگفتند منظورشان آن بود كه اين شخص خيال پرداز است و كلماتش واقعيّت واقعيّت ندارد.
در قرآن به شعر جاهليّت و شعر غير مسؤل حمله شده، شعرى كه در خدمت هوسهاى شخصى است و قابل پياده شدن در عمل نيست، و گرنه شعر مفيد و مبيّن حقيقت مورد نظر قرآن و اولياي دين است چنانكه از استثناء در آيه [شعراء:224-227] روشن مي گردد.
علامه امينى در جلد دوم الغدير ص 1 تا 24 در خصوص شعر ممدوح و شعراء حق مطلب را ادا كرده است طالبان تحقيق به آنجا رجوع كنند.
سوره :
النحل
آیه شماره :
45
ریشه کلمه :
شعر
فعل :
شِعر
معنی :
«شعور» دانستن، توجه به ريزکاري ها، زيركى، درك، دقّت
«اشعار» اعلام ، فهماندن
«شعائر» جمع شعيره: علامت، نشانه «شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندار، محل عبادت، محل معين براى عبادت، علامت، نشانه، آيين، رسم
«مشعر» بيابان معروف ما بين منى و عرفات، مزدلفه
«شِعر» سخن داراي وزن و قافيه، سرودن، شعر گفتن، خيال پردازي، جمع آن «شعراء»
«شاعر» سراينده، شعرگو
توضیح :
«شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندارى است كه خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معين براى عبادت مشعر آن عبادت است. شتران قربانى شعائر اللّه هستند كه به واسطه ذبح آنها به خدا عبادت مىشوند و خدا را ياد مىآورند. شتراني كه كوهان آنها را از طرف راست مىشكافند و با خود از ميقات سوق مىدهند و اين عمل را اشعار و سياق گويند.
مشعر: بيابان معروفى است ما بين منى و عرفات آن را مشعر گفتهاند كه محل معين و معلومى است براى قسمتى از اعمال حج كه مبيت، نماز، دعا و غيره باشد [بقره:198].
طبرسي گويد: شعور اول علم است از راه مشاعر و حواس... و به قولى شعور ادراك دقيق است و مأخوذ از شَعر به معنى موى كه دقيق و نازك است و از آن است شاعر كه به اقامه وزن و نظم متفطن است طورى كه ديگران نيستند. شاعر به علت فطنت و دقّت معرفت شاعر ناميده شده است.
شعر در اصل به معنى دانستن و توجّه خاص و علم دقيق است و در اصطلاح به كلام موزون و قافيه دار گفته شده است كه در آن دقت و ذوق مخصوص به كار رفته است.
معمولا شعر بيشتر توأم با تخيّلات است كه در خارج مصداق حقيقى ندارند و شاعر به قدرت خيال خويش آنها را در قالب الفاظ ريخته است. كفار مكّه كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم را شاعر مىگفتند منظورشان آن بود كه اين شخص خيال پرداز است و كلماتش واقعيّت واقعيّت ندارد.
در قرآن به شعر جاهليّت و شعر غير مسؤل حمله شده، شعرى كه در خدمت هوسهاى شخصى است و قابل پياده شدن در عمل نيست، و گرنه شعر مفيد و مبيّن حقيقت مورد نظر قرآن و اولياي دين است چنانكه از استثناء در آيه [شعراء:224-227] روشن مي گردد.
علامه امينى در جلد دوم الغدير ص 1 تا 24 در خصوص شعر ممدوح و شعراء حق مطلب را ادا كرده است طالبان تحقيق به آنجا رجوع كنند.
سوره :
المؤمنون
آیه شماره :
56
ریشه کلمه :
شعر
فعل :
شِعر
معنی :
«شعور» دانستن، توجه به ريزکاري ها، زيركى، درك، دقّت
«اشعار» اعلام ، فهماندن
«شعائر» جمع شعيره: علامت، نشانه «شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندار، محل عبادت، محل معين براى عبادت، علامت، نشانه، آيين، رسم
«مشعر» بيابان معروف ما بين منى و عرفات، مزدلفه
«شِعر» سخن داراي وزن و قافيه، سرودن، شعر گفتن، خيال پردازي، جمع آن «شعراء»
«شاعر» سراينده، شعرگو
توضیح :
«شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندارى است كه خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معين براى عبادت مشعر آن عبادت است. شتران قربانى شعائر اللّه هستند كه به واسطه ذبح آنها به خدا عبادت مىشوند و خدا را ياد مىآورند. شتراني كه كوهان آنها را از طرف راست مىشكافند و با خود از ميقات سوق مىدهند و اين عمل را اشعار و سياق گويند.
مشعر: بيابان معروفى است ما بين منى و عرفات آن را مشعر گفتهاند كه محل معين و معلومى است براى قسمتى از اعمال حج كه مبيت، نماز، دعا و غيره باشد [بقره:198].
طبرسي گويد: شعور اول علم است از راه مشاعر و حواس... و به قولى شعور ادراك دقيق است و مأخوذ از شَعر به معنى موى كه دقيق و نازك است و از آن است شاعر كه به اقامه وزن و نظم متفطن است طورى كه ديگران نيستند. شاعر به علت فطنت و دقّت معرفت شاعر ناميده شده است.
شعر در اصل به معنى دانستن و توجّه خاص و علم دقيق است و در اصطلاح به كلام موزون و قافيه دار گفته شده است كه در آن دقت و ذوق مخصوص به كار رفته است.
معمولا شعر بيشتر توأم با تخيّلات است كه در خارج مصداق حقيقى ندارند و شاعر به قدرت خيال خويش آنها را در قالب الفاظ ريخته است. كفار مكّه كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم را شاعر مىگفتند منظورشان آن بود كه اين شخص خيال پرداز است و كلماتش واقعيّت واقعيّت ندارد.
در قرآن به شعر جاهليّت و شعر غير مسؤل حمله شده، شعرى كه در خدمت هوسهاى شخصى است و قابل پياده شدن در عمل نيست، و گرنه شعر مفيد و مبيّن حقيقت مورد نظر قرآن و اولياي دين است چنانكه از استثناء در آيه [شعراء:224-227] روشن مي گردد.
علامه امينى در جلد دوم الغدير ص 1 تا 24 در خصوص شعر ممدوح و شعراء حق مطلب را ادا كرده است طالبان تحقيق به آنجا رجوع كنند.
سوره :
الشعراء
آیه شماره :
202
ریشه کلمه :
شعر
فعل :
شِعر
معنی :
«شعور» دانستن، توجه به ريزکاري ها، زيركى، درك، دقّت
«اشعار» اعلام ، فهماندن
«شعائر» جمع شعيره: علامت، نشانه «شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندار، محل عبادت، محل معين براى عبادت، علامت، نشانه، آيين، رسم
«مشعر» بيابان معروف ما بين منى و عرفات، مزدلفه
«شِعر» سخن داراي وزن و قافيه، سرودن، شعر گفتن، خيال پردازي، جمع آن «شعراء»
«شاعر» سراينده، شعرگو
توضیح :
«شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندارى است كه خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معين براى عبادت مشعر آن عبادت است. شتران قربانى شعائر اللّه هستند كه به واسطه ذبح آنها به خدا عبادت مىشوند و خدا را ياد مىآورند. شتراني كه كوهان آنها را از طرف راست مىشكافند و با خود از ميقات سوق مىدهند و اين عمل را اشعار و سياق گويند.
مشعر: بيابان معروفى است ما بين منى و عرفات آن را مشعر گفتهاند كه محل معين و معلومى است براى قسمتى از اعمال حج كه مبيت، نماز، دعا و غيره باشد [بقره:198].
طبرسي گويد: شعور اول علم است از راه مشاعر و حواس... و به قولى شعور ادراك دقيق است و مأخوذ از شَعر به معنى موى كه دقيق و نازك است و از آن است شاعر كه به اقامه وزن و نظم متفطن است طورى كه ديگران نيستند. شاعر به علت فطنت و دقّت معرفت شاعر ناميده شده است.
شعر در اصل به معنى دانستن و توجّه خاص و علم دقيق است و در اصطلاح به كلام موزون و قافيه دار گفته شده است كه در آن دقت و ذوق مخصوص به كار رفته است.
معمولا شعر بيشتر توأم با تخيّلات است كه در خارج مصداق حقيقى ندارند و شاعر به قدرت خيال خويش آنها را در قالب الفاظ ريخته است. كفار مكّه كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم را شاعر مىگفتند منظورشان آن بود كه اين شخص خيال پرداز است و كلماتش واقعيّت واقعيّت ندارد.
در قرآن به شعر جاهليّت و شعر غير مسؤل حمله شده، شعرى كه در خدمت هوسهاى شخصى است و قابل پياده شدن در عمل نيست، و گرنه شعر مفيد و مبيّن حقيقت مورد نظر قرآن و اولياي دين است چنانكه از استثناء در آيه [شعراء:224-227] روشن مي گردد.
علامه امينى در جلد دوم الغدير ص 1 تا 24 در خصوص شعر ممدوح و شعراء حق مطلب را ادا كرده است طالبان تحقيق به آنجا رجوع كنند.
سوره :
النمل
آیه شماره :
18
ریشه کلمه :
شعر
فعل :
شِعر
معنی :
«شعور» دانستن، توجه به ريزکاري ها، زيركى، درك، دقّت
«اشعار» اعلام ، فهماندن
«شعائر» جمع شعيره: علامت، نشانه «شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندار، محل عبادت، محل معين براى عبادت، علامت، نشانه، آيين، رسم
«مشعر» بيابان معروف ما بين منى و عرفات، مزدلفه
«شِعر» سخن داراي وزن و قافيه، سرودن، شعر گفتن، خيال پردازي، جمع آن «شعراء»
«شاعر» سراينده، شعرگو
توضیح :
«شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندارى است كه خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معين براى عبادت مشعر آن عبادت است. شتران قربانى شعائر اللّه هستند كه به واسطه ذبح آنها به خدا عبادت مىشوند و خدا را ياد مىآورند. شتراني كه كوهان آنها را از طرف راست مىشكافند و با خود از ميقات سوق مىدهند و اين عمل را اشعار و سياق گويند.
مشعر: بيابان معروفى است ما بين منى و عرفات آن را مشعر گفتهاند كه محل معين و معلومى است براى قسمتى از اعمال حج كه مبيت، نماز، دعا و غيره باشد [بقره:198].
طبرسي گويد: شعور اول علم است از راه مشاعر و حواس... و به قولى شعور ادراك دقيق است و مأخوذ از شَعر به معنى موى كه دقيق و نازك است و از آن است شاعر كه به اقامه وزن و نظم متفطن است طورى كه ديگران نيستند. شاعر به علت فطنت و دقّت معرفت شاعر ناميده شده است.
شعر در اصل به معنى دانستن و توجّه خاص و علم دقيق است و در اصطلاح به كلام موزون و قافيه دار گفته شده است كه در آن دقت و ذوق مخصوص به كار رفته است.
معمولا شعر بيشتر توأم با تخيّلات است كه در خارج مصداق حقيقى ندارند و شاعر به قدرت خيال خويش آنها را در قالب الفاظ ريخته است. كفار مكّه كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم را شاعر مىگفتند منظورشان آن بود كه اين شخص خيال پرداز است و كلماتش واقعيّت واقعيّت ندارد.
در قرآن به شعر جاهليّت و شعر غير مسؤل حمله شده، شعرى كه در خدمت هوسهاى شخصى است و قابل پياده شدن در عمل نيست، و گرنه شعر مفيد و مبيّن حقيقت مورد نظر قرآن و اولياي دين است چنانكه از استثناء در آيه [شعراء:224-227] روشن مي گردد.
علامه امينى در جلد دوم الغدير ص 1 تا 24 در خصوص شعر ممدوح و شعراء حق مطلب را ادا كرده است طالبان تحقيق به آنجا رجوع كنند.
سوره :
النمل
آیه شماره :
50
ریشه کلمه :
شعر
فعل :
شِعر
معنی :
«شعور» دانستن، توجه به ريزکاري ها، زيركى، درك، دقّت
«اشعار» اعلام ، فهماندن
«شعائر» جمع شعيره: علامت، نشانه «شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندار، محل عبادت، محل معين براى عبادت، علامت، نشانه، آيين، رسم
«مشعر» بيابان معروف ما بين منى و عرفات، مزدلفه
«شِعر» سخن داراي وزن و قافيه، سرودن، شعر گفتن، خيال پردازي، جمع آن «شعراء»
«شاعر» سراينده، شعرگو
توضیح :
«شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندارى است كه خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معين براى عبادت مشعر آن عبادت است. شتران قربانى شعائر اللّه هستند كه به واسطه ذبح آنها به خدا عبادت مىشوند و خدا را ياد مىآورند. شتراني كه كوهان آنها را از طرف راست مىشكافند و با خود از ميقات سوق مىدهند و اين عمل را اشعار و سياق گويند.
مشعر: بيابان معروفى است ما بين منى و عرفات آن را مشعر گفتهاند كه محل معين و معلومى است براى قسمتى از اعمال حج كه مبيت، نماز، دعا و غيره باشد [بقره:198].
طبرسي گويد: شعور اول علم است از راه مشاعر و حواس... و به قولى شعور ادراك دقيق است و مأخوذ از شَعر به معنى موى كه دقيق و نازك است و از آن است شاعر كه به اقامه وزن و نظم متفطن است طورى كه ديگران نيستند. شاعر به علت فطنت و دقّت معرفت شاعر ناميده شده است.
شعر در اصل به معنى دانستن و توجّه خاص و علم دقيق است و در اصطلاح به كلام موزون و قافيه دار گفته شده است كه در آن دقت و ذوق مخصوص به كار رفته است.
معمولا شعر بيشتر توأم با تخيّلات است كه در خارج مصداق حقيقى ندارند و شاعر به قدرت خيال خويش آنها را در قالب الفاظ ريخته است. كفار مكّه كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم را شاعر مىگفتند منظورشان آن بود كه اين شخص خيال پرداز است و كلماتش واقعيّت واقعيّت ندارد.
در قرآن به شعر جاهليّت و شعر غير مسؤل حمله شده، شعرى كه در خدمت هوسهاى شخصى است و قابل پياده شدن در عمل نيست، و گرنه شعر مفيد و مبيّن حقيقت مورد نظر قرآن و اولياي دين است چنانكه از استثناء در آيه [شعراء:224-227] روشن مي گردد.
علامه امينى در جلد دوم الغدير ص 1 تا 24 در خصوص شعر ممدوح و شعراء حق مطلب را ادا كرده است طالبان تحقيق به آنجا رجوع كنند.
سوره :
النمل
آیه شماره :
65
ریشه کلمه :
شعر
فعل :
شِعر
معنی :
«شعور» دانستن، توجه به ريزکاري ها، زيركى، درك، دقّت
«اشعار» اعلام ، فهماندن
«شعائر» جمع شعيره: علامت، نشانه «شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندار، محل عبادت، محل معين براى عبادت، علامت، نشانه، آيين، رسم
«مشعر» بيابان معروف ما بين منى و عرفات، مزدلفه
«شِعر» سخن داراي وزن و قافيه، سرودن، شعر گفتن، خيال پردازي، جمع آن «شعراء»
«شاعر» سراينده، شعرگو
توضیح :
«شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندارى است كه خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معين براى عبادت مشعر آن عبادت است. شتران قربانى شعائر اللّه هستند كه به واسطه ذبح آنها به خدا عبادت مىشوند و خدا را ياد مىآورند. شتراني كه كوهان آنها را از طرف راست مىشكافند و با خود از ميقات سوق مىدهند و اين عمل را اشعار و سياق گويند.
مشعر: بيابان معروفى است ما بين منى و عرفات آن را مشعر گفتهاند كه محل معين و معلومى است براى قسمتى از اعمال حج كه مبيت، نماز، دعا و غيره باشد [بقره:198].
طبرسي گويد: شعور اول علم است از راه مشاعر و حواس... و به قولى شعور ادراك دقيق است و مأخوذ از شَعر به معنى موى كه دقيق و نازك است و از آن است شاعر كه به اقامه وزن و نظم متفطن است طورى كه ديگران نيستند. شاعر به علت فطنت و دقّت معرفت شاعر ناميده شده است.
شعر در اصل به معنى دانستن و توجّه خاص و علم دقيق است و در اصطلاح به كلام موزون و قافيه دار گفته شده است كه در آن دقت و ذوق مخصوص به كار رفته است.
معمولا شعر بيشتر توأم با تخيّلات است كه در خارج مصداق حقيقى ندارند و شاعر به قدرت خيال خويش آنها را در قالب الفاظ ريخته است. كفار مكّه كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم را شاعر مىگفتند منظورشان آن بود كه اين شخص خيال پرداز است و كلماتش واقعيّت واقعيّت ندارد.
در قرآن به شعر جاهليّت و شعر غير مسؤل حمله شده، شعرى كه در خدمت هوسهاى شخصى است و قابل پياده شدن در عمل نيست، و گرنه شعر مفيد و مبيّن حقيقت مورد نظر قرآن و اولياي دين است چنانكه از استثناء در آيه [شعراء:224-227] روشن مي گردد.
علامه امينى در جلد دوم الغدير ص 1 تا 24 در خصوص شعر ممدوح و شعراء حق مطلب را ادا كرده است طالبان تحقيق به آنجا رجوع كنند.
سوره :
القصص
آیه شماره :
9
ریشه کلمه :
شعر
فعل :
شِعر
معنی :
«شعور» دانستن، توجه به ريزکاري ها، زيركى، درك، دقّت
«اشعار» اعلام ، فهماندن
«شعائر» جمع شعيره: علامت، نشانه «شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندار، محل عبادت، محل معين براى عبادت، علامت، نشانه، آيين، رسم
«مشعر» بيابان معروف ما بين منى و عرفات، مزدلفه
«شِعر» سخن داراي وزن و قافيه، سرودن، شعر گفتن، خيال پردازي، جمع آن «شعراء»
«شاعر» سراينده، شعرگو
توضیح :
«شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندارى است كه خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معين براى عبادت مشعر آن عبادت است. شتران قربانى شعائر اللّه هستند كه به واسطه ذبح آنها به خدا عبادت مىشوند و خدا را ياد مىآورند. شتراني كه كوهان آنها را از طرف راست مىشكافند و با خود از ميقات سوق مىدهند و اين عمل را اشعار و سياق گويند.
مشعر: بيابان معروفى است ما بين منى و عرفات آن را مشعر گفتهاند كه محل معين و معلومى است براى قسمتى از اعمال حج كه مبيت، نماز، دعا و غيره باشد [بقره:198].
طبرسي گويد: شعور اول علم است از راه مشاعر و حواس... و به قولى شعور ادراك دقيق است و مأخوذ از شَعر به معنى موى كه دقيق و نازك است و از آن است شاعر كه به اقامه وزن و نظم متفطن است طورى كه ديگران نيستند. شاعر به علت فطنت و دقّت معرفت شاعر ناميده شده است.
شعر در اصل به معنى دانستن و توجّه خاص و علم دقيق است و در اصطلاح به كلام موزون و قافيه دار گفته شده است كه در آن دقت و ذوق مخصوص به كار رفته است.
معمولا شعر بيشتر توأم با تخيّلات است كه در خارج مصداق حقيقى ندارند و شاعر به قدرت خيال خويش آنها را در قالب الفاظ ريخته است. كفار مكّه كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم را شاعر مىگفتند منظورشان آن بود كه اين شخص خيال پرداز است و كلماتش واقعيّت واقعيّت ندارد.
در قرآن به شعر جاهليّت و شعر غير مسؤل حمله شده، شعرى كه در خدمت هوسهاى شخصى است و قابل پياده شدن در عمل نيست، و گرنه شعر مفيد و مبيّن حقيقت مورد نظر قرآن و اولياي دين است چنانكه از استثناء در آيه [شعراء:224-227] روشن مي گردد.
علامه امينى در جلد دوم الغدير ص 1 تا 24 در خصوص شعر ممدوح و شعراء حق مطلب را ادا كرده است طالبان تحقيق به آنجا رجوع كنند.
سوره :
القصص
آیه شماره :
11
ریشه کلمه :
شعر
فعل :
شِعر
معنی :
«شعور» دانستن، توجه به ريزکاري ها، زيركى، درك، دقّت
«اشعار» اعلام ، فهماندن
«شعائر» جمع شعيره: علامت، نشانه «شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندار، محل عبادت، محل معين براى عبادت، علامت، نشانه، آيين، رسم
«مشعر» بيابان معروف ما بين منى و عرفات، مزدلفه
«شِعر» سخن داراي وزن و قافيه، سرودن، شعر گفتن، خيال پردازي، جمع آن «شعراء»
«شاعر» سراينده، شعرگو
توضیح :
«شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندارى است كه خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معين براى عبادت مشعر آن عبادت است. شتران قربانى شعائر اللّه هستند كه به واسطه ذبح آنها به خدا عبادت مىشوند و خدا را ياد مىآورند. شتراني كه كوهان آنها را از طرف راست مىشكافند و با خود از ميقات سوق مىدهند و اين عمل را اشعار و سياق گويند.
مشعر: بيابان معروفى است ما بين منى و عرفات آن را مشعر گفتهاند كه محل معين و معلومى است براى قسمتى از اعمال حج كه مبيت، نماز، دعا و غيره باشد [بقره:198].
طبرسي گويد: شعور اول علم است از راه مشاعر و حواس... و به قولى شعور ادراك دقيق است و مأخوذ از شَعر به معنى موى كه دقيق و نازك است و از آن است شاعر كه به اقامه وزن و نظم متفطن است طورى كه ديگران نيستند. شاعر به علت فطنت و دقّت معرفت شاعر ناميده شده است.
شعر در اصل به معنى دانستن و توجّه خاص و علم دقيق است و در اصطلاح به كلام موزون و قافيه دار گفته شده است كه در آن دقت و ذوق مخصوص به كار رفته است.
معمولا شعر بيشتر توأم با تخيّلات است كه در خارج مصداق حقيقى ندارند و شاعر به قدرت خيال خويش آنها را در قالب الفاظ ريخته است. كفار مكّه كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم را شاعر مىگفتند منظورشان آن بود كه اين شخص خيال پرداز است و كلماتش واقعيّت واقعيّت ندارد.
در قرآن به شعر جاهليّت و شعر غير مسؤل حمله شده، شعرى كه در خدمت هوسهاى شخصى است و قابل پياده شدن در عمل نيست، و گرنه شعر مفيد و مبيّن حقيقت مورد نظر قرآن و اولياي دين است چنانكه از استثناء در آيه [شعراء:224-227] روشن مي گردد.
علامه امينى در جلد دوم الغدير ص 1 تا 24 در خصوص شعر ممدوح و شعراء حق مطلب را ادا كرده است طالبان تحقيق به آنجا رجوع كنند.
سوره :
العنكبوت
آیه شماره :
53
ریشه کلمه :
شعر
فعل :
شِعر
معنی :
«شعور» دانستن، توجه به ريزکاري ها، زيركى، درك، دقّت
«اشعار» اعلام ، فهماندن
«شعائر» جمع شعيره: علامت، نشانه «شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندار، محل عبادت، محل معين براى عبادت، علامت، نشانه، آيين، رسم
«مشعر» بيابان معروف ما بين منى و عرفات، مزدلفه
«شِعر» سخن داراي وزن و قافيه، سرودن، شعر گفتن، خيال پردازي، جمع آن «شعراء»
«شاعر» سراينده، شعرگو
توضیح :
«شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندارى است كه خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معين براى عبادت مشعر آن عبادت است. شتران قربانى شعائر اللّه هستند كه به واسطه ذبح آنها به خدا عبادت مىشوند و خدا را ياد مىآورند. شتراني كه كوهان آنها را از طرف راست مىشكافند و با خود از ميقات سوق مىدهند و اين عمل را اشعار و سياق گويند.
مشعر: بيابان معروفى است ما بين منى و عرفات آن را مشعر گفتهاند كه محل معين و معلومى است براى قسمتى از اعمال حج كه مبيت، نماز، دعا و غيره باشد [بقره:198].
طبرسي گويد: شعور اول علم است از راه مشاعر و حواس... و به قولى شعور ادراك دقيق است و مأخوذ از شَعر به معنى موى كه دقيق و نازك است و از آن است شاعر كه به اقامه وزن و نظم متفطن است طورى كه ديگران نيستند. شاعر به علت فطنت و دقّت معرفت شاعر ناميده شده است.
شعر در اصل به معنى دانستن و توجّه خاص و علم دقيق است و در اصطلاح به كلام موزون و قافيه دار گفته شده است كه در آن دقت و ذوق مخصوص به كار رفته است.
معمولا شعر بيشتر توأم با تخيّلات است كه در خارج مصداق حقيقى ندارند و شاعر به قدرت خيال خويش آنها را در قالب الفاظ ريخته است. كفار مكّه كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم را شاعر مىگفتند منظورشان آن بود كه اين شخص خيال پرداز است و كلماتش واقعيّت واقعيّت ندارد.
در قرآن به شعر جاهليّت و شعر غير مسؤل حمله شده، شعرى كه در خدمت هوسهاى شخصى است و قابل پياده شدن در عمل نيست، و گرنه شعر مفيد و مبيّن حقيقت مورد نظر قرآن و اولياي دين است چنانكه از استثناء در آيه [شعراء:224-227] روشن مي گردد.
علامه امينى در جلد دوم الغدير ص 1 تا 24 در خصوص شعر ممدوح و شعراء حق مطلب را ادا كرده است طالبان تحقيق به آنجا رجوع كنند.
سوره :
الزمر
آیه شماره :
25
ریشه کلمه :
شعر
فعل :
شِعر
معنی :
«شعور» دانستن، توجه به ريزکاري ها، زيركى، درك، دقّت
«اشعار» اعلام ، فهماندن
«شعائر» جمع شعيره: علامت، نشانه «شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندار، محل عبادت، محل معين براى عبادت، علامت، نشانه، آيين، رسم
«مشعر» بيابان معروف ما بين منى و عرفات، مزدلفه
«شِعر» سخن داراي وزن و قافيه، سرودن، شعر گفتن، خيال پردازي، جمع آن «شعراء»
«شاعر» سراينده، شعرگو
توضیح :
«شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندارى است كه خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معين براى عبادت مشعر آن عبادت است. شتران قربانى شعائر اللّه هستند كه به واسطه ذبح آنها به خدا عبادت مىشوند و خدا را ياد مىآورند. شتراني كه كوهان آنها را از طرف راست مىشكافند و با خود از ميقات سوق مىدهند و اين عمل را اشعار و سياق گويند.
مشعر: بيابان معروفى است ما بين منى و عرفات آن را مشعر گفتهاند كه محل معين و معلومى است براى قسمتى از اعمال حج كه مبيت، نماز، دعا و غيره باشد [بقره:198].
طبرسي گويد: شعور اول علم است از راه مشاعر و حواس... و به قولى شعور ادراك دقيق است و مأخوذ از شَعر به معنى موى كه دقيق و نازك است و از آن است شاعر كه به اقامه وزن و نظم متفطن است طورى كه ديگران نيستند. شاعر به علت فطنت و دقّت معرفت شاعر ناميده شده است.
شعر در اصل به معنى دانستن و توجّه خاص و علم دقيق است و در اصطلاح به كلام موزون و قافيه دار گفته شده است كه در آن دقت و ذوق مخصوص به كار رفته است.
معمولا شعر بيشتر توأم با تخيّلات است كه در خارج مصداق حقيقى ندارند و شاعر به قدرت خيال خويش آنها را در قالب الفاظ ريخته است. كفار مكّه كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم را شاعر مىگفتند منظورشان آن بود كه اين شخص خيال پرداز است و كلماتش واقعيّت واقعيّت ندارد.
در قرآن به شعر جاهليّت و شعر غير مسؤل حمله شده، شعرى كه در خدمت هوسهاى شخصى است و قابل پياده شدن در عمل نيست، و گرنه شعر مفيد و مبيّن حقيقت مورد نظر قرآن و اولياي دين است چنانكه از استثناء در آيه [شعراء:224-227] روشن مي گردد.
علامه امينى در جلد دوم الغدير ص 1 تا 24 در خصوص شعر ممدوح و شعراء حق مطلب را ادا كرده است طالبان تحقيق به آنجا رجوع كنند.
سوره :
الزخرف
آیه شماره :
66
ریشه کلمه :
شعر
فعل :
شِعر
معنی :
«شعور» دانستن، توجه به ريزکاري ها، زيركى، درك، دقّت
«اشعار» اعلام ، فهماندن
«شعائر» جمع شعيره: علامت، نشانه «شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندار، محل عبادت، محل معين براى عبادت، علامت، نشانه، آيين، رسم
«مشعر» بيابان معروف ما بين منى و عرفات، مزدلفه
«شِعر» سخن داراي وزن و قافيه، سرودن، شعر گفتن، خيال پردازي، جمع آن «شعراء»
«شاعر» سراينده، شعرگو
توضیح :
«شعائر اللّه» محلهاى معلوم و نشاندارى است كه خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معين براى عبادت مشعر آن عبادت است. شتران قربانى شعائر اللّه هستند كه به واسطه ذبح آنها به خدا عبادت مىشوند و خدا را ياد مىآورند. شتراني كه كوهان آنها را از طرف راست مىشكافند و با خود از ميقات سوق مىدهند و اين عمل را اشعار و سياق گويند.
مشعر: بيابان معروفى است ما بين منى و عرفات آن را مشعر گفتهاند كه محل معين و معلومى است براى قسمتى از اعمال حج كه مبيت، نماز، دعا و غيره باشد [بقره:198].
طبرسي گويد: شعور اول علم است از راه مشاعر و حواس... و به قولى شعور ادراك دقيق است و مأخوذ از شَعر به معنى موى كه دقيق و نازك است و از آن است شاعر كه به اقامه وزن و نظم متفطن است طورى كه ديگران نيستند. شاعر به علت فطنت و دقّت معرفت شاعر ناميده شده است.
شعر در اصل به معنى دانستن و توجّه خاص و علم دقيق است و در اصطلاح به كلام موزون و قافيه دار گفته شده است كه در آن دقت و ذوق مخصوص به كار رفته است.
معمولا شعر بيشتر توأم با تخيّلات است كه در خارج مصداق حقيقى ندارند و شاعر به قدرت خيال خويش آنها را در قالب الفاظ ريخته است. كفار مكّه كه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم را شاعر مىگفتند منظورشان آن بود كه اين شخص خيال پرداز است و كلماتش واقعيّت واقعيّت ندارد.
در قرآن به شعر جاهليّت و شعر غير مسؤل حمله شده، شعرى كه در خدمت هوسهاى شخصى است و قابل پياده شدن در عمل نيست، و گرنه شعر مفيد و مبيّن حقيقت مورد نظر قرآن و اولياي دين است چنانكه از استثناء در آيه [شعراء:224-227] روشن مي گردد.
علامه امينى در جلد دوم الغدير ص 1 تا 24 در خصوص شعر ممدوح و شعراء حق مطلب را ادا كرده است طالبان تحقيق به آنجا رجوع كنند.