• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
برای مشاهده معانی و تفاسیر هر آیه بر روی متن آیه کلیک نمایید.
سوره : البقرة  آیه شماره : 96
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : البقرة  آیه شماره : 96
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : البقرة  آیه شماره : 134
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : البقرة  آیه شماره : 134
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : البقرة  آیه شماره : 141
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : البقرة  آیه شماره : 141
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : البقرة  آیه شماره : 144
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : البقرة  آیه شماره : 144
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : آل عمران  آیه شماره : 120
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : آل عمران  آیه شماره : 120
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : آل عمران  آیه شماره : 163
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : آل عمران  آیه شماره : 163
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : النساء  آیه شماره : 17
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : النساء  آیه شماره : 17
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : النساء  آیه شماره : 18
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : النساء  آیه شماره : 18
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : النساء  آیه شماره : 108
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : النساء  آیه شماره : 108
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : المائدة  آیه شماره : 62
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : المائدة  آیه شماره : 62
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : المائدة  آیه شماره : 66
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : المائدة  آیه شماره : 66
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : المائدة  آیه شماره : 71
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : المائدة  آیه شماره : 71
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : الانعام  آیه شماره : 43
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : الانعام  آیه شماره : 43
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : الانعام  آیه شماره : 88
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : الانعام  آیه شماره : 88
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : الانعام  آیه شماره : 108
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : الانعام  آیه شماره : 108
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : الانعام  آیه شماره : 122
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : الانعام  آیه شماره : 122
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : الانعام  آیه شماره : 127
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : الانعام  آیه شماره : 127
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : الانعام  آیه شماره : 132
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : الانعام  آیه شماره : 132
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : الاعراف  آیه شماره : 118
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : الاعراف  آیه شماره : 118
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : الاعراف  آیه شماره : 139
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : الاعراف  آیه شماره : 139
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : الاعراف  آیه شماره : 147
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : الاعراف  آیه شماره : 147
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : الاعراف  آیه شماره : 180
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : الاعراف  آیه شماره : 180
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : الانفال  آیه شماره : 39
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : الانفال  آیه شماره : 39
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : الانفال  آیه شماره : 47
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : الانفال  آیه شماره : 47
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : التوبة  آیه شماره : 9
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : التوبة  آیه شماره : 9
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : التوبة  آیه شماره : 121
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : التوبة  آیه شماره : 121
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : يونس  آیه شماره : 12
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : يونس  آیه شماره : 12
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : هود  آیه شماره : 16
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : هود  آیه شماره : 16
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : هود  آیه شماره : 78
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : هود  آیه شماره : 78
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : هود  آیه شماره : 111
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : هود  آیه شماره : 111
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : يوسف  آیه شماره : 19
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : يوسف  آیه شماره : 19
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : يوسف  آیه شماره : 69
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : يوسف  آیه شماره : 69
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : الحجر  آیه شماره : 93
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : الحجر  آیه شماره : 93
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : الحجر  آیه شماره : 96
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : الحجر  آیه شماره : 96
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : النحل  آیه شماره : 96
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : النحل  آیه شماره : 96
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : النحل  آیه شماره : 97
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : النحل  آیه شماره : 97
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : الاسراء  آیه شماره : 9
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : الاسراء  آیه شماره : 9
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : الكهف  آیه شماره : 2
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : الكهف  آیه شماره : 2
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : الكهف  آیه شماره : 79
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : الكهف  آیه شماره : 79
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : الانبياء  آیه شماره : 27
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : الانبياء  آیه شماره : 27
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : الانبياء  آیه شماره : 82
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : النور  آیه شماره : 24
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : النور  آیه شماره : 24
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : الشعراء  آیه شماره : 112
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : الشعراء  آیه شماره : 112
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : الشعراء  آیه شماره : 169
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : الشعراء  آیه شماره : 169
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : القصص  آیه شماره : 84
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : القصص  آیه شماره : 84
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : العنكبوت  آیه شماره : 4
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : العنكبوت  آیه شماره : 4
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : العنكبوت  آیه شماره : 7
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : العنكبوت  آیه شماره : 7
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : السجدة  آیه شماره : 17
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : السجدة  آیه شماره : 17
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : السجدة  آیه شماره : 19
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : السجدة  آیه شماره : 19
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : سبأ  آیه شماره : 13
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : سبأ  آیه شماره : 13
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : سبأ  آیه شماره : 33
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : سبأ  آیه شماره : 33
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : الزمر  آیه شماره : 35
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : الزمر  آیه شماره : 35
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : فصلت  آیه شماره : 20
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : فصلت  آیه شماره : 20
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : فصلت  آیه شماره : 27
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : فصلت  آیه شماره : 27
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : الاحقاف  آیه شماره : 14
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : الاحقاف  آیه شماره : 14
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : الواقعة  آیه شماره : 24
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : الواقعة  آیه شماره : 24
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : المجادلة  آیه شماره : 15
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»
سوره : المجادلة  آیه شماره : 15
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : المنافقون  آیه شماره : 2
ریشه کلمه : عمل
فعل : عمل
معنی : انجام دادن، كار (خوب يا بد)، ساختن، درست کردن
توضیح : عمل، هر فعلى است كه از جانداري روى قصد واقع شود، آن از فعل اخّص است. زيرا فعل گاهى به فعل جانداران بدون قصد سر زند اطلاق مى‏شود و بعضاً به فعل جمادات نيز گفته مى‏شود. عمل به اعمال و كارهاى ارادى اطلاق شده، ولى فعل گاهى در افعال غير ارادي و جمادات نيز به كار رفته است مثل [انبياء:63]. آيات بسيارى حكايت از تجسّم عمل مى‏كند و اين كه اعمال اعمّ از خوب و بد در روز قيامت مجسّم و مرئى خواهند بود. از قبيل [زلزله:8-6]. از جمله احكام اعمال: 1- حبط و بى اثر شدن آنهاست. 2- انتقال آنهاست كه از عامل گذشته به حساب ديگران نوشته مى‏شود، عمل خير را يكى انجام مى‏دهد ولى پاداش آن را ديگرى مى‏برد و عمل بد كه فاعلش انجام داده از شخص ديگر بازخواست مى‏شود. [مائده:29]. در روايات غيبت نيز دلالاتى بر انتقال اعمال هست. 3- تبدّل اعمال به يکديگر است. [فرقان:70].
سوره : المنافقون  آیه شماره : 2
ریشه کلمه : علم
فعل : عِلم
معنی : دانستن، ياد گرفتن، دانش، اظهار، روشن كردن، دليل، حجّت، برهان «عّلام» و «عَليم» بسيار دانا «تعلّم» آموختن، يادگرفتن «تعليم» ياد دادن، آموختن «عِلم» دليل، حجّت، برهان «عَلَم» نشانه، علامت، کوه «عالَم» (به فتح لام) همه مخلوقات. «عالمين» خردمندان، انسانها، مخلوقات، جهانيان
توضیح : «عالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهادَةِ» از اسماء حسنى است و آن يازده مرتبه به لفظ فوق و دو دفعه به لفظ «عالِمُ الْغَيْبِ» در قرآن مجيد آمده است. عَلَم اثر و نشانه‏اي ست كه چيزي با آن معلوم مى‏شود. مثل عَلَم لشكر و عَلَم طريق (نشانه راه) كوه را به جهت معلوم بودنش علم گفته‏اند جمع آن اعلام است. علم به لفظ مفرد در قرآن نيامده است. عالم جمع است و از لفظ خود مفرد ندارد مثل نفر و جيش مخلوقات را از آن عالم گويند كه علامت وجود خالق متعال‏اند و در عرف به هريك از اصناف مخلوق عالم مي گويند مثل عالم انسان، عالم نبات، عالم حيوان. خلاصه آنكه عالم به معنى همه مخلوقات است. لفظ «عالم» در قرآن به كار نرفته و فقط «عالَمين» آمده، مراد از آن گاهى همه مخلوقات است مثل [فاتحه:2] و گاهى مراد انسان هاست. مثل [بقره:122] «علامات» نشانه ها، جمع «علامت»