ارتفاع پشت چشم شما چقدر است؟
بد زمونه ای شده. قدیما آدم ها سیرت زیبا رو به صورت زیبا ترجیح می دادند . می گفتند فلانی سر سفره پدر و مادر بزرگ شده، نان حلال خورده و ... اینها حرف هایی است که پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها و گاهی هم پدر ومادر هایی که سنی ازشون گذشته زیاد به زبان می آورند .
انگار همه مان یک جورهایی شاکی هستیم از این دوره و زمانه . اما نمی دانیم چرا . همه مان شاهد هستیم که دیدگاه ها و قضاوت هایمان نسبت به افراد تغییراتی کرده اما این جادوی بزرگ دست از سر ما و جامعه ما بر نمی دارد .
روز به روز ظاهر نمایی و ظاهر بینی تورش را بیشتر بر سر ما و فرزندانمان پهن می کند . و هرچه می خواهیم فریاد بزنیم که آی آدم ها که بر ساحل نشسته .... بیایید و کمی بر ارزش ها و خوبی ها تمرکز بیشتری کنید . بیایید و باطن یکدیگر را بیشتر به خوبی ها ترغیب کنید . بیایید و مسابقه خوب بودن را بیشتر تبلیغ کنید ولی ....
چه کنیم که پتک زیبانمایی ظاهری غرب و رسانه های غربی ضربه اش خیلی محکم تر و کاری تر است . این پتک انگار که نه تنها برسر ما فرود می آید بلکه یاد و خاطره ارزش مداری را هم نابود می کند . در حالی که همه ما داریم در غرق شدن اخلاقیات در تجملات و ظاهر بینی دست و پا می زنیم.
ولی انگار دست و پایی هم نداریم که به یاد یکدیگر بیاوریم که روزگاری که شیرینی زندگی در ان دو صدچندان بود ، روزگاری که نه ماشین ظرفشویی بود و نه بخار شوی و نه LED، آدم ها خیلی آرام تر و با عمری طولانی تر می زیستند . قدیم ها در میهمانی ها کسی به بینی بزرگ و شکم پرچربی و گونه های بدون برآمدگی دیگری کاری نداشت. آدم ها خوش بودند به سادگی و صداقت همدیگر . اتکا داشتند به تکیه گاه بودن دوستان و پشت گرمی بزرگ تر ها .
ارزش ها نگینی بر دندان داشتن و پشت چشمی به ارتفاع هیمالایا و داشتن بینی سربالا نبود. خوبی ها در این بود که چقدر مهارت گرفتن دست ناتوان را داشتند و چقدر در از بین بردن مشکلات و گره های کور زندگی دیگران تلاش می کنند . اما حالا انگار فاتحه این چیزها خوانده شده . اما نه . هنوز هم این همه نامید کننده نیست. فقط نمی دانم چرا این قدر احساس غربت ارزش ها رو می کنیم.
ارزش ها نگینی بر دندان داشتن و پشت چشمی به ارتفاع هیمالایا و داشتن بینی سربالا نبود. خوبی ها در این بود که چقدر مهارت گرفتن دست ناتوان را داشتند و چقدر در از بین بردن مشکلات و گره های کور زندگی دیگران تلاش می کنند
گاهی دلمان تنگ می شود برای سبک های قدیمی زندگی . دل خوشی جوان های آن روزگار و امیدهای پررنگ آن زمان .
باتلاق جهالت روز به روز بیشتر در هم می کشد. ویترین های خودبینی و خودآرایی رنگارنگ تر می شود . و آدم ها در تنهایی خود بیشتر به سمت اسراف در خودنمایی جذب می شوند .
اشتباه نکنید زیبایی را به نقد نمی کشیم . همه ما زیبایی را دوست داریم اما نه آن زیبایی که زمانی بشود جایگزین علم دوستی، انسان دوستی، پشتکار و ... و بشود آرمان جوان های عصر و زمانه.
قدیم ها در میهمانی ها کسی به بینی بزرگ و شکم پرچربی و گونه های بدون برآمدگی دیگری کاری نداشت. آدم ها خوش بودند به سادگی و صداقت همدیگر . اتکا داشتند به تکیه گاه بودن دوستان و پشت گرمی بزرگ تر ها
البته در این میان شاید اندکی هم حق را به جوانان بدهیم . آن عده ای که نه هویتی برایشان ساخته شده، و نه می دانند از زندگی چه می خواهند . نه انگیزه ای برای یادگرفتن دارند و نه رغبتی برای کار . اگرچه تعداد آن ها زیاد هم نیست ولی خودنمایی شان غبار بر چشمان ما می افزاید . تقصیر خودشان نیست . جامعه و بزرگتر ها تلاشی برای ساختن این آیتم ها برای آن ها نکردند . نخواستند و ندانستند که باید جوان را در هویتی واقعی و آهنین رشد بدهند نه هویتی پوشالین .
به جای این که صبر را در کودکی آموزش دهند مصرف گرایی و خوش بودن و زیبایی و ظاهرسازی را نمایش دادند . و این شد که فرهنگ تبرج و خودنمایی و رقابت بر سر زیبایی، به هر ارزشی رنگ و بو گرفت . وارونگی ارزش ها شکل گرفت . وارونگی در نظام ارزش ها، موجب مرگ یک ملت می شود . این روزها شکستن دل آدمها افتخار شده است.
این روزها اگر بیخیال باشی و سکوت کنی و در خفا بر بیخیالیات بخندی... آرام میشوی! این روزها دیگر از مرگ ارزشها نمیمیریم. غرق شدیم در دنیای خیالی بازی هایمان.
بیایید هویت بسازیم . بیایید حقیقت را بشکافیم . زیبا باشیم اما به زیبایی دل هم نگاهی بیاندازیم . افق فکرمان را از کوتاهی درآوریم . سینه مان را فراخ تر کنیم تا زندگی را در هیمالایای دل ببینیم نه ارتفاع پشت چشم و کوتاهی طاقچه بینی .
فهیمه کهتری بخش اجتماعی تبیان